دعای فرج باز شدن زبان - یاصاحب العصر و الزمان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن























یاصاحب العصر و الزمان

باز شدن زبان

جوانى را اجل در گرفت و زبانش از گفتند: لااله الااللّه بَند آمد. نزد پیغمبر خدا (ص) آمدند و جریان را گفتند: آن حضرت برخواست و نزد آن جوان رفت .
پیغمبر خدا (ص) گفتن شهادتین را بر آن جوان عرضه کرد، ولى زبان او باز نشد. رسول خدا (ص) فرمود: آیا این جوان نماز نمى خوانده و روزه نمى گرفته است !؟
گفتند: بله نماز مى خواند و روزه مى گرفت .
حضرت فرمود: آیا مادرش وى را عاق نموده ؟
گفتند: بله .
حضرت فرمود: مادرش را حاضر کنید! رفتند و پیرزنى را آوردند که یک چشم وى نابینا بود.
پیامبر خدا (ص) به پیر زن فرمود: پسرت را عفو کن .
گفت : عفو نمى کنم چون لطمه بصورتم زده و چشم مرا از کاسه درآورده است .
رسول خدا (ص) فرمود: بروید هیزم و آتش برایم بیاورید.
پیرزن گفت : براى چه مى خواهید!؟
حضرت فرمود: مى خواهم او را به خاطر این عملى که با تو انجام داده بسوزانم . پیر زن گفت : او را عفو کردم ! آیا او را مدّت 9 ماه براى آتش حمل نمودم ! آیا او را مدّت دو سال براى آتش شیر دادم ! پس ترحّم مادرى من کجا رفته است .
در این وقت زبان آن جوان باز شد و گفت : اشهد ان لا اله الاّ اللّه . زنى که فقط رحیم باشد و اجازه ندهد کسى بسوزد. پس خدائى که رحمان و رحیم است چگونه اجازه مى دهد، شخصى که مدّت هفتاد سال بگفتن الرحمن الرحیم مواظبت کرده است بسوزاند.
(2)

بواسطه یک عمل وارد بهشت شد

روز قیامت مردى را مى آورند که وقتى متوجّه اوضاع و احوال خود مى شود، مى بیند اصلا حسنه اى ندارد!
ندا مى شود! اى فلان بوسیله عمل خود داخل بهشت شو!
او مى گوید: بار خدایا با کدام عمل !؟
خطاب مى رسد: در فلان شب که خواب بودى و از این پهلو به آن پهلو مى غلطیدى ، گفتى : یا اللّه و سپس فورا خوابت برد. تو این موضوع را فراموش کردى اما من که خُمار نبودم و خواب در وجودم راه ندارد این سخن تو را فراموش نکردم که مرا صدا زدى .
(3)



نوشته شده در چهارشنبه 91 مرداد 4ساعت ساعت 6:44 عصر توسط از ولادت تا ظهور| نظر بدهید
طبقه بندی: عالم برزخ

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin