یاصاحب العصر و الزمان
بسم الله الرحمن الرحیم چنانکه بر ارباب فضل ودانش وصاحبان درک وبینش واهل علم واطلاع پوشیده ومخفى نیست وهمه ى پژوهشگران وارباب تحقیق مى دانند، در روزگار گذشته وتاریخ صدر اسلام، استعمال کلمه ى (ایران) وایرانى در نزد مسلمانان آنروز مرسوم ومتداول نبوده، وبلکه بر عکس امروز، که (ایرانیان) در سراسر جهان بعنوان ایرانى، شناخته ومعرفى مى شوند، ودر آن روزگار (اعراب) ومسلمانان اولیه از ایرانیان، با عناوین مختلفى چون (فرس، عجم، موالى، خراسانى) والفاظ دیگرى نظیر این کلمات یاد مى کرده اند، واین مطلب، حقیقت مسلم وانکار ناپذیرى است که براى هیچکس قابل تردید نیست. بهمین دلیل در احادیث وارده ى از معصومین علیه السلام، وکتب فقه، وتاریخ ولغت وسایر کتابها نیز از (ایرانیان) بعنوان ایرانى سخنى به میان نیامده واز آنها بگونه اى دیگر یاد شده است. بنابراین اگر بخواهیم که آیا در مورد (ایرانیان) از پیامبر بزرگوار اسلام، وجانشینان معصوم آن حضرت، حدیث وروایتى نقل شده است یا خیر، باید به عناوین یاد شده از قبیل فرس، عجم، موالى ونظایر اینها مراجعه کنیم تا واقعیت مطلب آشکار گردد. واینک یکایک آنها را بررسى مى کنیم. فرس یکى از عناوین بارز ایرانیان که از دوران رسول اکرم صلى الله علیه وآله وتاریخ صدر اسلام تاکنون در نزد مسلمانان شهرت بسزایى داشته واز مهمترین، ومعروفترین عناوین آنروز مردم ایران به شمار مى رفته است، نام (فارس) مى باشد. براى اثبات این مطلب از منابع موثق حدیث شواهد زیادى در دست داریم که به چند نمونه ى اشاره مى کنیم. 1- مرحوم طبرسى در تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ى شریفه ى: (یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتى الله بقوم یحبهم ویحبونه اذلة على المؤمنین اعزة على الکافرین)؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید هر کس از شما از دین خود برگردد خداوند در آینده جمعیتى را مى آورد که آنها را دوست دارد وآنها نیز متقابلا خدا را دوست دارند، ودر برابر مونان خاضع ومتواضع، ودر برابر کافران نیرومندند).(16) چنین روایت کرده است: هنگامى که از رسول خدا صلى الله علیه وآله درباره ى این آیه سؤال کردند، حضرت دست مبارک خود را بر شانه ى سلمان زد وفرمود: این ویاران او وهموطنان او هستند، سپس فرمود: (لو کان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء فارس)؛ اگر دین ودر روایت دیگرى اگر علم به ستاره ى پروین بسته باشد ودر آسمانها قرار گیرد مردانى از فرزندان فارس آنرا در اختیار خواهند گرفت.(17) 2- در روایت دیگرى که مفسرین ذیل آیه شریفه ى (وان تتولوا یستبدل قوما غیرکم)؛ (واگر شما اى جمعیت عرب به دین وایمان پشت کنید، خداوند مردم دیگرى را بجاى از شما بدل خواهد گرفت).(18) نقل کرده اند، چنین آمده است: گروهى از یاران رسول خدا صلى الله علیه وآله گفتند: یا رسول الله این مردمى که خداوند آنان را در کتاب خود یاد کرده است چه کسانى هستند؟! حضرت دست مبارکش را به پاى سلمان که در کنار رسول خدا صلى الله علیه وآله نشسته بود، زد وفرمود: این قبیله اش وهموطنانش هستند سپس فرمود: قسم بپروردگارى که جان من در قبضه ى قدرت اوست (لو کان الایمان منوطا بالثریا لتناوله رجال من فارس).(19) اگر (ایمان) به ستاره ى پروین آویخته باشد، مردانى از مردم (فارس) آن را در اختیار خواهند گرفت. 3- در روایت کوتاه دیگرى که درباره ى ایرانیان از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل شده چنین آمده است: (قال النبى صلى الله علیه وآله فى (فارس) ضربتوموهم على تنزیله ولا تنقضى الدنیا حتى یضربوکم على تاویله).(20) ییغمبر اکرم صلى الله علیه وآله درباره ى مردم فارس فرمود: همچنانکه شما (عربها) بخاطر حمایت از دین ونزول آنان را با شمشیر خواهید زد، دنیا منقضى نمى شود، وبآخر نمى رسد، مگر اینکه همین ایرانیان بخاطر تازه شدن اسلام وحمایت از قرآن، وپیاده شدن دستورات آسمانى این کتاب الهى، شما را با شمشیر خواهند زد وبا شما خواهند جنگید. 4- در نامه اى که رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله در دوران بعثت خود به خسرو پرویز- پادشاه ایران- براى پذیرش اسلام نوشته، وآن را به وسیله ى مردى بنام (عبد الله بن حذافه) براى وى ارسال فرموده، چنین آمده است: (... من محمد رسول الله الى کسرى عظیم فارس، سلام على من اتبع الهدى وآمن بالله ورسوله وشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له وان محمدا عبده ورسوله. وادعوک بداعیه الله عز وجل، فانى انا رسول الله الى الناس کافه لانذر من کان حیا ویحق القول على الکافرین، فاسلم تسلم، فان ابیت فان اثم المجوس علیک) (نامه اى است از محمد رسول خدا بسوى کسرى برزگ زمامدار مردم فارس. سلام خدا بر کسى که از هدایت راهنمایان پیروى نماید وبه خدا وفرستاده ى او ایمان بیاورد وبه یکتائى خداوند واینکه شریکى ندارد واینکه محمد صلى الله علیه وآله بنده ى خدا وفرستاده ى اوست گواهى دهد. من تو را بسوى خداوند تبارک وتعالى دعوت مى نمایم که فرستاده ى خداوند بسوى تمام مردم مى باشم تا کسانى که روانى پاک ودلى زنده دارند انذار کنم وحجت وبیان خداوند بر کافران ثابت گردد. اسلام بیاور تا سالم بمانى. اگر از پذیرفتن اسلام امتناع ورزى، گناه همه ملت به گردن تو خواهد بود).(21) در این نامه همانگونه که ملاحظه مى شود پیامبر بزرگوار اسلام از پادشاه ایران به عنوان (بزرگ زمامدار مردم فارس) یاد فرموده است. 5- در حدیثى که در رابطه با پیشگوئیهاى رسول گرامى صلى الله علیه وآله پیرامون آینده ى ایرانیان آن بزرگوار نقل شده وآن حضرت به مسلمانان مژده داده اند که مردم ایران دین اسلام را خواهند پذیرفت وپس از پذیرفتن اسلام وفادارترین مردم نسبت به اسلام خواهند بود ودر راه گسترش آن بیش از هر ملت دیگر اخلاص وصمیمیت نشان خواهند داد، چنین آمده است: (اعظم الناس نصیبا فى الاسلام اهل فارس).(22) بهره ونصیب مردم فارس در دین اسلام از همه ى ملتهاى دیگر بیشتر وبزرگتر است). 6- در حدیث مختصر دیگرى که در همین رابطه از آن برزگوار نقل شده ونشان مى دهد که ایرانیان از اسلام بهره بیشترى خواهند گرفت وهیچ ملتى به اندازه ى آنها از منبع روشنى بخش وحى پرتو نخواهند گرفت، چنین آمده است: (اسعد العجم بالاسلام اهل فارس).(23) (سعادتمندترین عجمها نسبت به اسلام اهل فارس هستند). در حدیث دیگر که درباره ى دیندارى ایرانیان، وایمان واعتقاد راسخ آنان نسبت به دین حنیف اسلام از زبان گهربار آن حضرت بازگو شده چنین آمده است: پیامبر بزرگوار به یکى از یاران نزدیک خود بنام (ابو ایوب) که گویا روى تعصب عربیت، یکى از ایرانیان را به خاطر اینکه زبانش فارسى بود سرزنش مى کرد فرمود: (یا ابا ایوب لا تعیره بالفارسیه فلو ان الدین معلق بالثریا لنالته ابناء فارس).(24) -اى ابوایوب! او را به خاطر اینکه زبانش فارسى است سرزنش مکن، چه آنکه اگر دین به ستاره ى (پروین) بسته باشند، فرزندان (فارس) ومردم ایران به آن دست خواهند یافت. در این روایات چنانکه خوانندگان گرامى ملاحظه نمودند، پیغمبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله، ایرانیان را به عنوان (فارسیان) ومردم فارسى زبان یاد نموده، وبه علاوه، با بیان آن جمله ى معروف وتاریخى خود(25) درباره ى ایرانیان که تا ابدیت همچون ستاره اى روشن وتابنده بر تارک بشریت وتاریخ انسانیت نور افشانى مى کند (ونه تنها موجب فخر ومباهات ایرانیان که مایه سرافرازى همه ى مسلمانان وملتهاى محروم ومستضعف جهان در تمام طول تاریخ وهمه ى قرون واعصار است) از آینده درخشان ملتى که نه تنها زمان بعثت رسول اسلام بلکه تا سالها پس از رحلت نبى گرامى از آئین توحید ویکتاپرستى وبرنامه هاى نجات بخش (قرآن)، ودستورات جامع وجاوید محمدى صلى الله علیه وآله خبرى نداشتند، از تلاشهاى پى گیر ومداومشان کوششهاى بى دریغ وپرثمرشان در پیشبرد دین مبین اسلام، وهمچنین جانبازیها وفداکاریها واز خود گذشتیهاى ایثارگرانه ى آنان در راه به ثمر رساندن اهداف آسمانى قرآن، پیشگوئى نموده است. بنابراین یکى از عناوین بارز ایرانیان در زمان رسول اکرم کلمه ى (فرس) بوده است. وتردیدى وجود ندارد که اگر در حدیثى، کلمه ى فرس ویا فارس دیده شود، مقصود ایرانیان مى باشند. بسم الله الرحمن الرحیم از جمله ى علائم حتمیه گرفتن خورشید وگرفتن ماه است در ماه مبارک رمضان. (ثعلبه ى ازدى) مى گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: پیش از ظهور حضرت قائم علیه السلام دو نشانه خواهد بود که از زمان هبوط حضرت آدم تا آن روز سابقه نداشته است، یکى گرفتن خورشید در نیمه ى ماه مبارک رمضان، ودیگرى گرفتن ماه در آخر آن است. ثعلبه، مى گوید: عرض کردم یا بن رسول الله! خورشید در آخر ماه مى گیرد وماه، در نیمه ى آن. فرمود: من به آنچه مى گویم داناترم، این دو نشانه از نشانه هائى است که از زمان هبوط حضرت آدم تا آنروز چنان اتفاقى نیفتاده است.(17) بسم الله الرحمن الرحیم از جمله علائم حتمیه آیات وعلامات ونشانه هائى است که در ماه رجب ظاهر مى شود. مرحوم شیخ طوسى، در (کتاب غیبت) خود از حسن بن محبوب از امام هشتم (حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: بناچار فتنه وآشوب عظیمى روى خواهد داد که حتى اشخاص زیرک وکسانى که از خواص ما شیعیان مى باشند نیز در دام آن گرفتار خواهند شد، واین در موقعى است که شیعیان ما سومین امام از اولاد مرا از دست بدهند. (یعنى پس از شهادت امام عسگرى علیه السلام وزمان غیبت حضرت ولى عصر -عجل الله تعالى فرجه-)، اهل آسمان وزمین بر وى گریه مى کنند وچه بسیار افراد مؤمن وخداشناسى که هنگام از دست رفتن (ماء معین) یعنى آب صاف وزلال (که مراد از آن حضرت قائم علیه السلام است) متاسف ودلسوخته ومحزون مى گردند. گویا من هم اکنون آنها را مى بینم در آن موقعى که آنان را صدا مى زنند بسیار خوشحال ومسرورند وآن صدا که از دور شنیده مى شود چنان واضح است که گویا از نزدیک شنیده مى شود، وآن صدا براى اهل ایمان رحمت، وبراى کافران مایه رنج وعذاب است. راوى گفت: عرض کردم: آن صدا چیست؟ فرمود: در ماه رجب سه صدا از آسمان شنیده مى شود، صداى اول این است: (الا لعنة الله على الظالمین) یعنى: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران است. صداى دوم: مى گوید: (ازفت الازفة یا معشر المؤمنین) اى مردم با ایمان، رسید آنچه باید برسد، وصداى سوم اینکه سیمائى را در برابر چشمه ى خورشید مى بینند که مى گوید: (هذا امیر المؤمنین علیه السلام قد کر فى هلاک الظالین). یعنى: این امیر المؤمنین علیه السلام است که براى هلاک ظالمان ونابودى ستمکاران آمده است. ودر روایت (حمیرى) آمده: در صداى سوم شخصى از نزدیک خورشید دیده مى شود که مى گوید: خداوند فلانى را فرستاد، سخنانش را بشنوید واز او پیروى کنید. وهر دو راوى گفته اند: در این موقع گشایش مردم، وآن کسانى که مرده اند ودوست مى داشتند کاش زنده بودند تا جنین روزى را مى دیدند، فرا مى رسد، وخداوند دلها وسینه هاى مردم با ایمان را شفا مى بخشد.(18) بسم الله الرحمن الرحیم از جمله علائم حتمیه: که باید پیش از ظهور مبارک حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه) واقع شود، وائمه معصومین علیهم السلام به حتمى بودن آن تصریح فرموده اند، صیحه ونداى آسمانى است. در این زمینه روایات بسیارى از پیشوایان گرامى اسلام رسیده سا که ما به جهت اختصار تنها به ذکر سه حدیث اکتفا مى کنیم. 1- (عن شر حبیل قال: قال ابو جعفر علیه السلام وقد سالته عن القائم فقال: (انه لا یکون حتى ینادى مناد من السماء یسمع اهل المشرق والمغرب حتى تسمعه الفتاه فى خدرها).(10) راوى گفت: از امام باقر علیه السلام درباره ى حضرت قائم علیه السلام سؤال نمودم، فرمود: این کار نخواهد شد تا آنگاه که آوازه اى از آسمان آواز دهد، چنانکه اهل مشرق ومغرب وحتى دوشیزگان در پس پرده آن را بشنوند. 2- (عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال: قلنا له: السفیانى من المحتوم؟ فقال: نعم، وقتل النفس الزکیه من المحتوم، والقائم من المحتوم، وخسف البیداء من المحتوم، وکف تطلع من السماء من المحتوم؟ والنداء من السماء من المحتوم فقلت: واى شىء یکون النداء؟ فقال: مناد ینادى باسم القائم واسم ابیه علیهم السلام).(11) راوى گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردیم: سفیانى حتمى است؟ فرمود: آرى وکشته شدن نفس زکیه حتمى است، وقائم علیه السلام از حتمیات است. وفرو رفتن سرزمین بیداء ولشکریان سفیانى حتمى است، وظاهر شدن کف دستى از آسمان حتمى است، وندا از آسمان حتمى است. عرض کردم: ندا چه خواهند بود؟ فرمود: ندا دهنده اى که به نام حضرت قائم علیه السلام ونام پدرش را ندا خواهد داد. 3- عبد الله بن نسیان گفت: در محضر ابى عبد الله (امام صادق علیه السلام) بودم که شنیدم مردى از (همدان) به آن حضرت عرض مى کند، این مردم عامه (یعنى اهل تسنن) ما را سرزنش مى کنند وبه ما مى گویند شما چنین مى پندارید که آواز دهنده اى از آسمان بنام حضرت صاحب الامر علیه السلام خواهد داد، آن حضرت که تکیه داده بود، خشمگین شد، برخاست ونشست، سپس فرمود: این سخن را از من نقل نکنید ولى از پدرم نقل کنید وهیچ اشکالى براى شما نخواهد داشت. من گواهى مى دهم که از پدرم شنیدم که مى فرمود: به خدا قسم که این مطلب در کتاب خدا (قرآن کریم) کاملا روشن است، آنجا که مى فرماید: (ان نشا ننزل علیهم من السماء آیه فظلت اعناقهم لها خاضعین).(12) اگر ما بخواهیم نشانه اى از آسمان براى آنان فرو فرستیم که در برابر آن خاضع شوند،آن روز در روى کره زمین کسى نخواهد ماند مگر آنکه در مقابل آن نشانه گردن کج خواخد کرد. همه ى مردم روى زمین چون بشنوند که صدائى از آسمان بلند است ومى گوید: (توجه کنید که حق در على ابن ابى طالب علیه السلام وشیعیان اوست) ایمان آورند. فرمود: وچون فردا شود شیطان به هوا رود تا آنجا که از دیدگان زمینیان پنهان شود سپس آواز دهد: توجه کنید که حق در عثمان بن عفان وشیعیان اوست زیرا او مظلوم کشته شد، وخونش را مطالبه کنید. فرمود: خداوند در آن هنگام مردمان با ایمان را که گرفتار حق ثابت قدم اند بر حق، ثابت نگه مى دارد، وگفتار ثابت بر حق، همان نداى نخستین است، ولى آنانکه در دلهایشان بیمارى هست به شک مى افتند، وبیمارى دل، به خدا قسم کینه ودشمنى ماست که در آن هنگام از ما دورى مى جویند، وما را ناسزا مى گویند ومى گویند: این آوازه دهنده نخستین سحرى بود از سحرهاى این خاندان. سپس امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: (ان یروا آیة یعرضوا ویقولوا سحر مستمر).(13) اگر نشانه اى را به بینند رو گردان شده ومى گویند که سحر سابقه دارى است).(14) به دلیل طولانی بودن موضوع مناظره بحث هر کدام از آقایان را در پست جداگانه قرار می دهم شروع مناظره
موضوع بحث: امامت و خلافت
با قید قرعه، شروع کننده مناظره آقای ملازاده است.
آقای ملازاده از علمای اهل تسنن ما به عنوان سیاد أعظم مسلمین جهان، از روزی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فوت کرد، یاران او که معجزه دوم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، آنها را با اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یکجا و یکدل و یک مرام و یک عقیده و یک دین میدید؛ ولی شما نظر دیگری دارید و خودتان بیشتر توضیح خواهید داد. اما این نگرش به امامت که به نظر شما، تِلو نبوت است و بلکه بالاتر از نبوت است، در نظر ما، با احترام به شما و شنوندگان محترم، یکی از بزرگترین توطئههایی است که علیه اسلام و حتی علیه تشیع صورت گرفته است. برای اینکه مفهوم امامت در این صورت موجود در میان امامیه اثنی عشریه، هیچ سند درستی، نه در کتاب خدا و نه در سنت رسول الله ندارد. بلکه اولین کسی که این موضوع را به این معنا و مفهوم در اسلام مطرح کرد، خاخامی بود که تظاهر به اسلام میکرد به نام عبدالله بن سبأ که از یهودیان یمن بود و اولین کسی بود که امامت به معنای وصایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح کرد و سابقا هم وقتی یهودی مذهب بود، راجع به هارون (علیه السلام) و آل هارون (علیه السلام) آن را گفته بود و بعد آمد در اسلام این را مطرح کرد. وقتی که این غلو و افراط را حضرت مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب رضی الله عنه شنید، او را محاکمه کرد و کسانی را که این گفته برایشان ثابت شد، گفت:
لما رأیت الأمر أمرا منکرا، أججت ناری. اما چون عبدالله بن سبأ، مانند یک مار و روباه بود و برای خودش ثابت نشده بود، او را به یمن تبعید کرد. این موضوع را فعلا کنار میگذاریم. اما اولین کسی که این موضوع را علنی کرد و مخالفان این موضوع را دستگیر کرد، این شخص بود و هم اهل سنت و هم بسیاری از برادران شیعه ما اعتراف میکنند از جمله آقای کشی از علمای رجال در رجال کشی، صفحه 108، نوبختی در فرق الشیعه، صفحه 2 و ... . اینها متفقاند بر اینکه این آقا یهودی الأصل بود و یوشع بن نون (علیه السلام) را وصی موسی (علیه السلام) میدانست، وقتی تظاهر به اسلام کرد، راجع به حضرت علی (علیه السلام) همین حرف را زد. یعنی همان توطئه قدیمی که مسیحیت را به ویرانگری کشاند، همان به وسیله او در اسلام تجدید بنا شد و دوباره همان خطوط پیاده شد. ?ابن بابویه قمی وقتی در قرن 4 عقائد شیعه را مینویسد، این موضوع را مطرح میکند که آنها معتقدند هر پیامبری وصی دارد و وصی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، (علیه السلام) حضرت علی (علیه السلام) و تعداد اوصیاء را ذکر میکند و آقای مجلسی هم همچنین، تا الان. ولی وقتی به مفهوم امامت نگاه میکنیم، همانطوری که کاشف الغطاء در أصل الشیعه و أصولها میگوید حتی معاصرین، این اعتقادات که سابقا از اعتقادات غلات و افراطیون بوده است، امام جعفر صادق (علیه السلام) آنها را لعنت میکرده است. این اعتقادات الان ضروریات دین و مذهب شده است و از اینجاست که امام صادق (علیه السلام) میگوید:
غلات از یهود و نصارا هم بدترند. ?آنچه را که از غلوّ و افراط و تندروی بوده است، ائمه اهل بیت و ائمه اهل سنت که بر ضدش بودند، امروزه جزء ضروریات مذهب امامیه اثنا عشریه شده است. الان، امامت منصبی الهی مانند نبوت شده است. همچنانکه خداوند متعال برای نبوت و رسالت، پیامبرانی را بر میگزیند، برای امامت هم افرادی را بر میگزیند. پس مفهوم امامت همان مفهوم نبوت است (در نظر شیعه) و ادعای نبوت نکردن بر آنها، به قول آقای قلمداران ـ دانشمند شهیر قم، که این اعتقادات را خودش از آن دست برداشت ـ یک تعارف بیش نیست. وقتی که خداوند، انبیاء خودش را بر میگزیند و امامت هم شبه نبوت است و امام همان نبی است، تا حدی که مجلسی میگوید:
استنباط فرق بین امام و نبی، خالی از اشکال نیست و ما فقط بخاطر رعایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوییم که آنها نبی نیستند و الا ما هیچ فرقی قائل نیستیم. این مفهومشان در امامت است. در نقدش همین کافی است که در کتاب خدا، یک آیه صریح و روشن و واضح دربارهاش نیست. مسئله امامت نه اینکه از اصول دین نیست، بلکه از احکام عادی دین است که به خلیفه دوم مسلمین واگذار شده است. اما راجع به اینکه چگونه حکومت را خودشان انتخاب کنند:
وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ (شوری/38) پس از اصول دین نیست و اگر از اصول دین بود، حتما باید در قرآن میآمد، مانند وضو و حج و زکات و احکام فرعی بسیاری دیگر چه رسد به عقائد اصلی. وقتی امامت از اجل امور بود بعد از نبوت (سخن کاشف الغطاء) یا منصب الهی باشد مانند نبوت (در کتاب اصل الشیعه) یا بنا به گفته کلینی (کتاب کافی، ج1، ص175) از منصب نبوت بالاتر است، جزائری میگوید:
امامت عامه از نبوت و رسالت هم بالاتر است. چنین افراط و غلوهایی در اندیشه شیعه اولیه وجود نداشت. این افراطها و غلوها بعداً آمده است و هیچ ربطی نه به اهل بیت (علیهم السلام) دارد و نه به قرآن و نه به سنت؛ تا حدی که این اعتقاد چنان روی آنها تاثیر کرده که در حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که بین فریقین متفق است، که میفرماید:
بنی الإسلام علی خمس: الصلاة و الزکاة و الصوم و الحج و الولایة. شهادتین را انداختهاند و ولایت را جای آن گذاشتهاند. مفهوم شهادتین که از ارکان اسلام است، انداختهاند کنار و مفهوم ولایت را جای آن گذاشتهاند و از نبوت هم بالاتر بردهاند. شکی نیست که اینها ضلالت است و بر عدم صحت امامت، همین کافی است که سندی از قرآن ندارد و مبدأش در آغاز، سری و مخفی بود و بعدا عمومیتر شد و اینکه طرح سری و مخفی علیه قدرت مسلمین و خلافت بکار گرفته شد را بعدا عرض میکنم. اما همین کافی است که در قرآن آیه صریحی راجع به بسیاری از احکام وجود دارد، ولی راجع به امامت وجود ندارد و خود حضرت علی (علیه السلام) به امامت معتقد نبود؛ لذا منشأ خلافتش را مردمی میداند نه الهی. وقتی بر خلافت استنباط میکند، در نهج البلاغه میگوید:
إنه بایعنی القوم الذین بایعوا أبا بکر و عمر و عثمان فإن اجتمعوا علی رجل و سموه إماما
با من قومی بیعت کردند که به ابوبکر و عمر بیعت کردند.
نهج البلاغه، نامه 6 جواب استاد حسینی قزوینی را در پست بعدی مشاهده کنید
الکافی للکلینی، ج2، ص18
بحار الأنوار للمجلسی، ج26، ص82
وقتی این منکر بزرگ و غلو و افراط را دید، آنها را محاکمه کرد.
فتح الباری شرح صحیح البخاری لإبن حجر العسقلانی، ج12، ص238 ـ مناقب آل أبی طالب ابن شهر آشوب، ج1، ص227
By Ashoora.ir & Night Skin